نوروز 94 و سفر به سمنان
پسرکم سلام عشق مامان انقد شیرین و بانمک شدی که همش میخوام قورتت بدم
خدارو هزاران بار شکـــــــر
ارسلانم من و بابا محسن وشما در تاریخ 28 اسفند ماه 1393 راهی شدیم به سمت سمنان دیار پدری ..
ساعت 4 ونیم رسیدیم خونه بابا جون طبق معمول همه از دیدنت ذوق کردن و دست به دست چرخیدی قند عسلم
بریم سراغ عکسا که خیلی زیاده همه عکسا توسط عمه هدی گرفته شده
قند عسلم رفته حموم برای عید خودشو تمیز کنه مامان قربونت بره
ارسلانم تو حموم خیلی آرومی و خوشت میاد وقتی میشورمت عاشقتم پسرم
اولین بار بود میبردمت حمام پسرم
قبل از این با مامان جون ثریا میرفتی حمام
مامان جون تو حموم برات شعر میخوند تا از حموم نترسی و آروم باشی ..
وقتی از حموم اومدی بیرون لباس خوشگل تنت کردی ومشغول بازی شدی تا سال تحویل اصلا هم نخوابیدی
انگار نه انگار ساعت 2 نصفه شب تحویله سال بود عزمت و جزم کرده بودی دیرتر از همه بخوابی
یکم دست بخورم شاید خوابم بیاد
نه دست خوشمزه نیست مامان شیشه میخواااااام
یکمم شیشه بخورم دیگه میخوابم مامان قول میدم
الکی مثلا خوابیدم
خوابم نمیاد مامان
و این کار هر شب ِ من و مامان جونم
حوصلم سر رفت پس کی سال جدید میرسه
نمیدونم بخوابم یا بیدار باشم موندم سر ِ دوراهی ...
مامان قربونت بره عشقم
آغاز سال 1394 مبارک پســـرم ...
از خدا میخوام تو سال جدید زندگیمون پر از برکت و سلامتی باشه در کنار شما ارسلانم
جان دل مادر یه روز با عمه ها رفتیم تا گدوک و ااش خوردیم ولی خیلی سرد بود اصلا نمیشد پیاده شد بنابراین از ماشین تکون نخوردیم فقط نهار و رفتیم رستوران میل کردیم
اینم تو رستوران با بابا محسن
بقیه روز ها هم با مهمونی رفتن و مهمون اومدن سپری شد
اولین حریره بادام و تو 5 فروردین بهت دادم که ظاهرا خوشت اومد امیدوارم خوش غذا باشی عمر ِ مامان
صبر نمیکردی اصلا فقط دوس داشتی بخوری قاشق بشقاب همه چی ومیگرفتی از دستم
مامان خیلی خوشمزه شده دستت درد نکنه
نگو که تمام شد مامان
نه هنوز تمام نشده خیالم راحت شد
خیلی خوشمزه بود ااخیش تمامش کردم
نــــــوش جانت پسرم
و در تاریخ 7 فروردین 1394 راهی شدیم به سمت مشهد.
تشکر میکنم از مامان جون طیبه و بابا جون
از عمه ها
بابت این چند روز که در نگه داشتن ارسلان کمکم کردن
ممنونم عزیزانم